من چقدر ثروتمندم :
هوا بد جوری طوفانی بود و آن پسر و دختر کوجولو حسابی مچاله شده بودند . هر دو لباس های گشادی بر تن داشتن و پشت در خانه می لرزیدن .
پسرک پرسید : ببخشید خانم ! شما کاغذ باله دارین...
من چقدر ثروتمندم :
هوا بد جوری طوفانی بود و آن پسر و دختر کوجولو حسابی مچاله شده بودند . هر دو لباس های گشادی بر تن داشتن و پشت در خانه می لرزیدن .
پسرک پرسید : ببخشید خانم ! شما کاغذ باله دارین...